تصویر رضوانی

امیر رضوانی و منصور همتی از کشتی گیران دهه 60 رشته فرنگی و آزاد

تصاویری از روز طبیعت و سیزده بدر در شهر تکاب کوههای قجور

ایگاه خبری - تحلیلی تخت نیوز:رئیس جمعیت هلال‌احمر تکاب گفت: بر اثر بارش شدید برف و باران در شهرستان تکاب و نامساعد بودن هوا، 60 خودرو سواری در برف و کولاک گرفتار شده بودند که توسط نیروهای امداد و نجات رهاسازی شدند.

جعفر سعیدی اظهار داشت: در پی اطلاع مردم مبنی بر گرفتار شدن 52 خودروی سواری و پنج دستگاه تریلی در محور تکاب به مائین‌بلاغ رسیدگی به موضوع در جریان کار نیروهای امدادی قرار گرفت.
 وی افزود: بلافاصله پس از اطلاع از این حادثه، نیروهای امدادی جمعیت هلال‌احمر به محل حادثه اعزام و نسبت به امدادرسانی و رهاسازی خودروها اقدام کردند.
 رئیس جمعیت هلال‌احمر تکاب تصریح کرد: نیروهای امداد و نجات جمعیت هلال‌احمر با خودروهای سنگین و ست نجات در کمترین زمان ممکن در محل حضور و نسبت به امدادرسانی اقدام کردند.
  سعیدی بیان داشت: براثر بارش شدید برف و باران در شهرستان تکاب و نامساعد بودن هوا، 60 خودروی سواری در برف و کولاک گرفتار شده بودند که توسط نیروهای امداد و نجات رهاسازی شدند. 
وی با بیان محل دقیق وقوع این حادثه اظهار داشت: این خودروها در محور شاهین‌دژ به تکاب در 10 کیلومتری پایگاه مائین‌بلاغ در حرکت بودند که با بارش شدید برف غافلگیر شدند.

منبع  خبر  تخت  نیوز

پهلوان  جهانبخش رشیدی

سلام ای اعجوبه فن و قدرت و تواضع و فروتنی

من جز ادب و متانت از ان بزرگوار در دوران کشتی

چیزی ندیدم.

پهلوان    رشیدی زمانی که تو حشمتها و شریفی ها

و و خیلی عظیمی از پهلوانک های اوزان 48 و 52 را

در زیر یک خم و دو خم و بار اندازهایت سالتو میکردی

همانا  لبخند بر لب داشتی و همیشه متواضع و فروتن بودی

یادش بخیر  کشتی های استانی و کشوری که کنارت بودم و می دیدم

و شاهدی قوی هستم که به بزرگتر خود احترام میگذاشتی

جهانبخش عزیز تو خود نیمی از خاطرات کشتی تکاب و آذربایجانی

پس ای  جهان بخش عزیز تو خود در کشتی گرفتن و فن و اخلاق

و درس سر مشق و الگو بودی و خواهی بود ای پهلوان جهان.

اگر اگر تو یک مهتر و بزرگتر  و  داشتی باور کن بالاترین رتبه ها رو کسب کردی

و این الان هم برای من رضوانی همان پهلوان جهانی هستی و بس بالاتر از

ترکان نجفی جویباری و امیر تهرانی و چایچی و .................................

یادی  از دوران مدرسه تا دانشگاه و وزارت خانه  و خانواده و  و زندگی  ادامه دارد.

یادی از دوران دبیرستان  معلیمین خوب و نازنینی که به گردن من و تو من و شما

من و همه مدیران و بزرگسالان در هر رسته و شغلی که قابل احترام هستند .

معلمینی که معلم نبودند بلکه پدرت و مادرت بودند معلمینی که حق بر گردنتان دارند.

یادشان را با نور خورشید در هوای سر پائیزی و سنین خزان شده این عزیزان با درود

فرستادن بر این عزیزان معلم که به ما آموختند که چگونه بنویسم و بخوانیم وبدانیم.

معلمینی که به ما آموختند که من چگونه ما بشوم و ما چگونه  ما تر بشویم .

حال که آموختیم ما چگونه ما شدیم ولی خیلی از ماها  من شدیم و خود را در زیر

پوست شهر  بارسیدن به درجات عالی علمی و مالی و دنیوی خود را گم کرده ایم.

و همه من شدیم و در این منیت  شیطانی در شط   غرور و جاه طلبی راهمان را

گم  کرده ایم .

پس من بار دیگر من نمیشوم و ما می شوم و کوه و دریا  میشوم و عاشق همه

دلها میشوم و مینویسم.

سلام  ای سرزمین مادریم تکاب     

سلام  ای شهرم   تیکان تپه و سلام ای گالاجار عزیز

سلام ای دبستان آریا

و سلام ای کلاس اول

سلاماحمد آباد محله سینه

سلام بر مدرسه نوری و معلمانش

سلام بر تو ای روح بلند پدرم   محمد حسن رضوانی

سلام بر تو ای  عموی مادرم که با پدر بزرگمان عیسی

و مشهدی حیدر عمو  زمین  مدرسه نوری را به آموزش و

پرورش  وقف کردید ولی دیگر  نه از معلمین عزیزمان خبر داریم

نه نام تو مدرسه نوری بر مدرسه مانده  ۀیا حق است مدرسه ای که

وقف شده را از یادها برد  پس  سلام ای محله شرکت نفت

سلام   بر دبیرستان سعدی و راهنمائی شیز و مدرسه محمدیه

و سلام  بر کوچه  پس کوچه های تکاب که شما معلمین

و ما دانش آموزان سالها  کتابهایمان را با نخ یا کش می بستیم

و با کمی نان و پنیر و یا گوشت کوبیده شده  همان( ات پائی)

میومدیم مدرسه  یادت بخیر  استاد حسن وظیفه و  پاشائی عزیز

یادش بخیر اخمهایتان و لبخند هایتان و نمرات  20 و 10 و 2 و صفرتان

ای کاش دوباره کودکی بودیم نه ساله و در کلاس درستان  حاضر می شدیم.

سلام بر تو خانم نعلبندی  محترم

سلامتان میکنم و میگویم دستتان درد نکند  زمانی که

شعر  بابا       بابا    

بابا         آب          بابا    آب

هیچ میدوانی   خانم معلم اون لحظه که من این شعر رو از شما یاد

گرفتم   رفتم خونه و گفتم  سلام بابا  

من آب میخوام     گفت  پسر م چی شده چرا از من

از مادرت    گفتم خوب خانم معلم یاد داده   که بگم بابا   آب

بابا     نان    و کلی  خندیدیم      اما   اون روزای خوش ما با شما

و بابا  دیگه   نیست  زود رفت  و تند  بادی  که  بابا رو با خودش برد

و هنوزم  منتظرم  که بابا  بیاید  و ازش دوباره   آب  بطلبم   و نان  بخواهم.

آقای معلم  روح اله   جان ظریفی  یادت بخیر     واقعا   که من شرمنده تو شدم

امروز بیادت  افتادم    دوست خوب   پدرم    واقعا خاطراتت در منزلمان و منزل عمو.

...........................................................

معلمان  خوب و مهربانم   که زحمت مرا کشیدند  بار دیگر اسامی این اساتید را در ذیل می آورم.

علی    پاک   طینت

مرحوم     نصر الهی

مرحوم    روح اله ظریفی

مرحوم  حسن  باقریان  استاد ادب  و ادبیات  عزیز دلی که من به وجود نازنینش قبطه میخوردم

واقعا حسن آقا عزیز دل من  همیشه یادت  در دلم زنده هست  حیف خودت نیستی که با امیر

شوخی کنی بگی  بخندی خنده هایت و سگرمه هایت  و سبیل  پر پشتت و موهای چون  یال

شیرینت همچو  شیر که همیشه میگفتی امیر تو مودبی و زرنگ یادش  بخیر کسی جرات نداشت

در درس تو تقلب کند و من نمره اول بودم.  املا    انشا  و .................ادب را از تو آموختم.

شهید  حاجیانپور  حسن آقای عزیز یادمه  به نیکی از پدر م یاد میکردی وهمیشه از معلم خود میگفتی

حسن جان استاد شهید  تاریخ رو آموختی و فوتبال باهم بازی میکردیم مدرسه  قاسملو که شد الان

حاجیانپور یادش بخیر استاد به ما آموختی تاریخ را و اما خود تاریخ  ساز  شدی درود بر روحت و روانت شاد ای مرد معلم تاریخ ساز.

و مرحوم ...  غلامی  عزیز که در مدرسه نوری  معون مدرسه بود و با استاد واعظ  و دگیر دوستان 

همیشه   لبخندی از تواضع  می زد  .

و معلم عزیزمان  دوران پنج  ابتدائی  که   آقای ذبیح اله دشتی   زحمات زیادی  کشیدند و همکلاسیهای عزیزمان

منصور   خاکزاد  -  پرویز  عبادی  - نصرت اله  و صمد  محمد  پور  عزیز.  گلناری ها -  مقصودی  -  پلنگی  -

قنبر فرزین   -   زمانی   -    امانی  -  حقیقت  وحید  - کاوه تبریزی  - بهرام رضوانی  - اصغر پاکزاد  -

شهیدان - اصلان نوری -  مرحوم  ستار ژیانی  -  بهروز  جهانگیری  -  همایون  هاشمی -  حسن کثیری -  

عتباتی عزیز  -  شهید بهرام بیگدلو -  شهید عرب بدخشی -  دوست خوبم استاد خط  جمشید   یاری

استاد  خط عارف براتی - سید  موسوی - حسن رضویان - صفر حیاتی -

و معلم خوبمان  استاد انعامی عزیز که بعدها استاد  زبان شدند و یا بهنام خان رحمانی و عبد اله بهادری خوبمان

معاون مدرسه نوری  که ورزش هم برایمان انجام میداد مودب و منصف  و دوست  و یار دیرینه پدر.

معاون مدرسه  آریای عزیز  یحیی علیزاده و برادر گرامیش فتحعلی علیزاده که در کنار این عزیزان مشغول به تحصیل بودم

و استاد زبان دوران راهنمائی  عبداله  اسلامی عزیز  و رضا لطیف و ................ که زحمات زیادی برای من   حقر کشیدند.

و یا مرحوم جمشیدیان   مدیر مدرسه ما در شیز یا همان حاجیانپور   باغ     سل طین  و شلنگهای  اخلاقی عزیز

وقتی میامد همه بچه میترسیدند  ومی لرزیدند  واقعا  چه دوران خوبی بود 

استاد علوم تجربی   ناصر خان عارضی که همیشه  به من  سر کوفت می زد و خلاصه   بازم دوسش دارم  نه اندازه دیگر معلمان.

و حسین خان   جلالی    معلم نه فرمانده عملیات  سپاه   تکاب  که قران  میاموخت و همیشه لبخند و تبسم داشت .

استاد  عزیز اسلامی   معلم ادبیات و یادشان  بخیر باد 

و  استاد  مرحوم   فرخ    نصر الهی   که نام تقدیر  برایش در ایامی  گنجانده شد که موقع   سفر در  جاده قرخلو تصادف کرد.

و جان   به جان تسلیم مرگ   شوم شد   . یادت  گرامی باد.

استاد خوبم در ورزش و درس  پرویز  ساعتی عزیز که هم به ما نقاشی و اختلاط  رنگ و رنگ آمیزی یاد میداد و هم استاد کشتی بود

.واقعا  پهلوانی بی نظیر در عرصه  علم   و ورزش بود .

معلمین ریاضی که دوستشان داشتم ولی دل خوشی از این ریاضی  لعنتی نداشتم  . واقعا باز هم دستشان درد نکند  که به ما

حساب و کتاب و منها  و تفریق و ضرب  و جمع  و کسر  و جذر  رو یاد دادند  تا بتوانیم   زندگیمون رو خوب جمع کنیم و دوستهای خوب و

بد رو از هم  تفریق   کنیم  و

خوبیهای دوستان رو  جذر کنیم و گاها بیدها رو کسر و تقسیم  کنیم.

معلم و دبیر   علوم   تجربی  که کلی تجربه را به ما از زمین و آۀسمان  و آب  و هوا  آموخت  و کوه و دشت و بیابان رو  از ابرهای استراتوس

کومولوس   وزش  باد و طوفان  باد سنج و دما سنج گرفته  تا روزهای آفتابی پائیزی سوزان و زمستانهای خشک و سر و پر از  برف و بهار  بارانی

و گلهای زیبایش و تابستان خشک و گرم و سوزان  که چگون  زندگی کردن در این سر زمین ها رو آموخت.

و استاد مداحی  با لخنی تند و اما گاها لبخند بر لب که حرفه و فن رو برایمان تدریس میکرد و هراز گاهی  سیم کشی رو تخته   یک   پل  دو پل

پریز  و زنگ در و  کشیدن لامپ  و قطعات موتور ماشین   رو یادمان میداد   یادش   بخیر و دستش در نکند.

اما  معلمین ورزشمان   که به سختی و تلاش و مرارت  ما رو تشویق به ورزش میکردند    استاد  ویسی   شاهیندژی عزیز معلم ورش

دوران ابتدائی  و راهنمائی    استاد    پرویز علی  یا همان بهروز درویش نژاد که خود  نابغه کشتی و فوتبال و والیبال و تنیس و دو میدانی بود.

و زمانی هم  فتوحی  که ورزشکار نبود ولی با تصور به اینکه معلم ورزش کم بود معلم ما شد .  و یک  سیلی محکم  هم در زمان ورزش  به ما زد.

یادشان   گرامی  باد اگر  شهید و یا مرحوم شده اند    .

و آنان  که هستند و زنده و حی  و حاضر  من رضوانی  امیر   دعایشان  میکنم   و از راه درو  دستشان را میبوسم  و میفشارم و همیشه

برایشان آرزوی  سلامتی میکنم و میگویم استاد من همیشه شاگرد شما هستم و خواهم بود.

ادامه دارد  تا  بعد......................................

تکاب یکی از شهرهای جنوب شرقی استان آذربایجان غربی است. این شهر از سمت شمال به شهرستان چاراویماق در استان آذربایجان شرقی، از سمت جنوب به شهرستان‌های بیجار، دیواندره و سقز در استان کردستان، از سمت شرق به شهرستان ماه‌نشان در استان زنجان و از سمت غرب به شهرستان شاهین‌دژ، شهرستان بوکان در استان آذربایجان غربی محدود شده‌است. شهرستان تکاب بنابر قانون تقسیمات کشوری در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، مشتمل بر دو بخش به نام‌های مرکزی و تخت سلیمان، با یک شهر و ۶ دهستان بوده‌است.

تخت سلیمان از مهم‌ترین جاذبه‌های گردشگری در این شهر است که در میراث جهانی یونسکو ثبت شده‌است؛ همچنین مُهر موبد موبدان منقوش اساطیر کهن و بیش‌تر در ستایش آب و آتش است، در تخت سلیمان کشف شده‌است.

 مدیر موفق

رهن  و اجاره  و خرید  مسکن و زمین  در تکاب و شهرهای بزگ و تهران

نوشته ای را  از پایگاه اطلاع  رسانی شیز  خواندم  خواستم به

نگارنده این مطلب   دستت  درد نکند   گفته  و در تائید  این مدعا .

بنده هم بر حسب  وظیفه  یک شهروند تکای ساکن تهران  بنویسم و

بگویم   که  خرید  و فروش  مسکن  در کل  ایران بدون دخالت  دولتمردان

هست . و بس  چون  برای این کار قوانینی که  در آورده اند این قانون   نیست

بلکه اعمال  شاقه ای  هست برای  جوانان بیکار و تازه مزدوج و کارمندان مسکن

کجای  دنیا  بنگاههای معاملاتی  به نفع  فروشنده رای  میدهند.

در ایران ما که خرید و فروش  اسلامی  و قوانین ما هم قانون اسلامی هست

شما بگویئد باید  تورم ایجاد شده و تحریمهای بین ایران و دول اروپائی

امریکائی بر روی  زمینهای کشاورزی و مسکن  ما  تاثیر  بگذارد .

عزیزان  ما همه  میدانیم که ملک  و زمین  وارداتی  نیست و بس اگر آقایان

به اصطلاح  اقتصادانان ایرانی  میگوید که ملک چون  از آهن  و سیمان و گچ  و میلگرد

ساخته  شده و مواد اولیه  فلان میلگرد از فلان کشو  می آید قبول  ولی من  تعجبم در این است

چرا  باید زمین  دور دست بالای  کوههای  تکاب  یا  زمینهای خدای تهران و ارومیه  شاهیندژ

که از آمریکا و اروپا  نیامده و خریداری  نشده  .

انصاف داشته  باشیم و بگوئیم  که مقصر  ما هستیم  صاحبان املاک و ملکهای خدا دادی

برای پر  کردن  جیب  پولداران  خدا بی خبر و ملاکان منفعت  طلبی که آشنائی به حقوق

شهروندی رو ندارند  شده اند  خدای  ملک  روی  زمین در ایران   چرا  و چرا   بهانه  و بهانه

شما  ببینید  .

همین  جوان تکابی که با چند هزار تومان پول  سرمایه  ای  زده و مغازه و دکانی را اجاره کرده

چگونه  با درآمدی کم  ان هم در شهری  چون  تکاب  که مردم از نبود  کارخانه و اقتصاد بهینه

در شهرهای چون  تکاب  شاهیندژ و میاندواب در زنج و عذاب  هستند .

ولی  دولتمردان  ما  در  مجلس  و وزارتهای مختلف  و نهادهائی که باید  نظارت بر  زمینهای

مسکن و املاک کشاورزی و صنفی داشته باشند  حضوری  کافی و وافی  ندارند.

واقعا  چه بر  سر  ما  و مسئولان  ما  آمده  که  اینگونه  طرفدار  اشرافیت و سوسیالیستی

شده اند .  این همه  شهید و جانباز دادیم و آخر هم کسی نیست   جویای  احوال مردم

با  خدا و شهروندان و جوانان بیکار و بی خانه  ما  باشند.  همه   مشکل  ما  شده فقط  و فقط

یارانه  بگیران  و یارانه  نگیران  و یا  قیمتهای  سر سام  آور   که  هر  روز  بر پیکره ما خانواده های

بی بضاعت  و کارمندان  و کارگران  شلاق  گرانی  می زند .

آیا شما که در مجلس و محافل  اقتصادی و فرمانداریها می نشینید  سراغی  از  یک  خانواده  کم

در آمد دارید   از خانواده ای که در شهر  تکاب 4 فرزند دانشجوی بیکار و بیمار دارند.

آیا  سراغ  معلمین  فداکار  شهرمان  رفته اید  و یا سراغ  بازنشستگان و فرزندان بازنشسته ها

که همه بیکار و تحصیلکرده در شهر  تنها و بی یار و یاور مانده اند .

چرا  باید اینگونه باشد    چرا  مگر    زمین  هم از طرف خودمان  برای ما  تحریم شود  نه دول  غربی

ما خودمان  هستیم  که  بر پیکره اقتصاد  مملکت  و جوانان غیورمان  ضربه  می زنیم  من برای  مثال میگویم

آب  از ما  زمین  از خودمان  کارگر  از خود  کشاورز  و بذر هم  از سال پیش  مانده  چرا  باید  خیار کیلوی

گاها  به 5000 تومان برسد.

چرا  شما  نمی پرسید  که ماشینهای  دو سال  مانده  ایران  خودرو  به  صورت  مزاید   و با قیمت  .....

در اختیار کسانی   قرار مسگیرد  که  کارمندان  و آشنایان  ایران خودرویها  هستند و بس  چرا  

چرا  باید  فکری  به  حال  نابسامانی  قیمتهای  مسکن    زمین    ماشین  و مواد خوراکی نمیکنید.

آیا  قانون  ما  که  اسلامی  هست  با  کشورهائی  که اسلام در آن  حاکم  نیست  جداست.

چرا   و  چرا  باید نظارت  کافی برای  مسکن و خانه و مغازه و زمین نداشته   باشیم و خود بخود  هر

سال میلیونی قیمت  مسکن  بدون  نظارت ارگانی مستقیم  سیر  صعودی  را طی  میکند و ما هم بر این

باوریم  که  تحریمها  ما را ورشکسته  کرده . این دشمنان  جمهوری اسلمی و ایران

هستند  که  از درون  به ما ضربه می زنند  و بس و پس لرزه کارهای نا مشروعشان

تن و جان  جوانان تحصیلکرده و زوجهای جوان وکارگران و کشاورزان را به لرزه در می آورد.

وبرای اینکه بتوانیم  جلوی این دزدان و سارقان  اقتصادی را بگیریم .

 باید  با حکم  انقلابی   جلو دشمنان  اقتصادی  را از درون  بگیریم و در برابر  این زالو صفتانی

که با هر بهانه ای در تخریب نظام اقتصادی بر پیکره انقلاب و اسلمیت اراضی ما ضرباتی

مهلک  میزنند.برخورد قاطع  کرد فرقی نمیکند که این فرد و افراد چه کسانی هستند.

قطعا تورم موجود در افزايش قيمت ها موثر بوده است و نمي توان آن را انكار نمود.

اما آنچه را در اين بين مهم است نبود بازرس و يا نظارت و عملکرد دولت در امر تعین

نرخ اجاره بها است که بسیار ضعیف است و حتی می توان گفت که هیچ گونه دخالتی

بر این امور ندارد و این مردم هستند که از اين روند سوء استفاده كرده و با میل و رغبت

خود نرخ اجاره بهای منازل و مغازه های خود را تعیین نموده و اقدام به اجاره دادن ان می نمایند

آن هم به شیوه ای کاملا سنتی. و  غیر  متعارف  بدون اینکه تعریفی  از  چگونگی

فروش  و خرید بشود.

البته  احساس من این  هست  که نماینده گان مجلس  نظارت  کافی  و وافی بر امورات قیمتی

مسکن  مملکتی رو ندارند و دنبال  مسائل  سیاسی  بیشتر  هستند و بس  در حالی  ایت که ما

الان بیشترین  ضربه را  از اقتصاد در حال و آینده  خواهیم دید  .

تا زمانیکه برای ملاکین و یا بنگاههای  کشور  فکری قانونمند نشود همینگونه که هست خواهد بود.

پیشنهاد.

1-  جلوگیری از رشد  قیمت  زمین  در کل کشور  با نظارتی مستقیم

2- تشکیل ستاد پلیس اقتصادی و حضورشان در نظارت بر فروش مسکن و زمین .

3- استفاده از حقوقدانان برجسته در بنگاههای معا ملاتی   و 

4-مصوب کردن یک قیمت  واحد  در کل   کشور  و جلوگیری از رشد کاذب قیمتهای مسکن

5- الگو  گرفتن  از کشور  چون آلمان  که مسکن از طرق دولت در اختیار ملت قرار داده میشود.

6- زمین که  گاو و گوسفند و  آهن نیست   که تولید ناخالصی و یا گرانی  علوفه و....  تحریم اثری در

رشد  قیمت داشته باشد .  پس  قیمت زمین  ثابت و کسانی که تورم و  در بازار اقتصادی  ایجاد

نا  امنی  میکنند  با زندانهای  طولانی مدت  بر خورد  شود .

7-   در کشور   چون آلمان  هر خریدار در مسکن  یا ماشین میتواند یک باب یا یک دستگاه

ماشین بخرد  برای خرید دومین ها باید چندین  برابر  مالیات  بدهد  و چون توان دادنش برایش

سنگین  هست  دومی  را نمیتواند بخرد و قیمتها  کاذب  رشد  نمیکند.

نویسنده                       رضوانی

روستای حسن آباد با رودخانه زیبا ، بهار پرشکوفه، پاییز و زمستان رویایی وتابستان پرطراوت وتنوع محصولات سردسیری با جمعیت 1700 نفری  در 25 کیلومتری شهرستان تکاب و در 20 کیلومتری تخت سلیمان واقع شده است. و از شمال به روستای شیرمرد، شرق کوه قرمز(به زبان محلی: کیوه سوور)،غرب روستاهای نبی کندی - قزقاپان و کوه بنن و از جنوب به روستای امین آباد ختم می شود.

وضعیت اقتصادی:

شغل اصلی مردم روستای حسن آباد کشاورزی،دامداری و زنبور داری است. و تعدادی از جوانان نیز در شهر های مختلف کشور مشغول به  کار هستند و تعدادی به دلیل نبودن شغل و مشکلات دیگری از جمله سرپرست بودن خانواده بی کار بوده و به سختی خانواده را اداره می کنند. روستای حسن آباد داری 2 رودخانه بوده که در ماه های اول سال پر آب بوده و در ماه های مرداد و شهریور به دلیل استفاده های کشاورزی کم آب شده و تا حد خشک شدن رفته. رودخانه ای به اسم ساروق که از طرف تخت سلیمان و روستای شیرمرد سرازیر و از روستای حسن آباد رد شده و به طرف روستای امین آباد در حرکت بوده، رودخانه ی دیگری به اسم قزقاپان که از طرف روستای قزقاپان سرازیر شده از وسط روستا رد شده و روستا رو به دو بخش(به زبان محلی: ئه‌م وه‌رو ئه‌و وه‌ر) تقسیم کرده و در نهایت به رودخانه ی ساروق ریخته می شود. رودخانه ی قزقاپان از دره های مرتفعی می گذرد که منظره های خیلی دیدنی همچن آبشارهای کوچک،برکه های کوچک و ... رو به جا می گذارد.

بخش اصلی آب رودخانه ی قزقاپان برای آبیاری باغ های روستا به اسم محلی راستی باغ استفاده می شود و قرار شده سدی در سال های آینده روی این رودخانه برای آبیاری باغ ها و مزارع بسته شود و از هدر رفتن آب این رودخانه جلوگیری شود.

روستای حسن آباد از لحاظ کشاورزی و باغداری در شهرستان تکاب معروف است و یکی از تامین کنندگان برتر سیب در شهرستان بوده که درآمد اصلی مردم از همین باغ ها تامین می شود.میوه های اصلی این باغ ها شامل:سیب قرمز،سفید سفید،سیب زودرس - گلابی-گوجه سبز - گیلاس - زردآلو است.

روستای حسن آباد به همت شورای اسلامی و دهیاری محترم  در سال های اخیر خیلی پیشرفت کرده است،که می توان راه اندازی تلفن ثابت در سال 84 - راه اندازی شبکه های سیما و افزایش شبکه های آن در سال 79 - راه اندازی بیمارستان بزرگ در سال 86 -  2 باب نانوایی ماشینی پخت نان - 1 باب خانه بهداشت - راه اندازی دکل ایرانسل در سال 88 - تصویض لوله کشی روستا و افزایش آب در سال های 86 و 87  - قرار گرفتن سه مدرسه ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان در روستا - راه اندازی طرح هادی و خیابان کشی در اواخر سال 88 و ادامه در سال 89 - راه اندازی مرکز جمع آوری شیر در سال 86 - قرار گرفتن 2 مهد کودک در دو طرف روستا - قرار داشتن دو مسجد بزرگ در دو طرف روستا - قرار گرفتن پایگاه مقاومت بسیج - قرار گرفتن شرکت تعاونی روستایی و  همچنین دهیاری را نام برد.  شورای محترم اسلامی را آقایان : محمد امین امین زاده - محمد زاهد فرزین پور - محمد باسامی - عطاء کریمی و یحیی گلی تشکیل می هند و دهیاری محترم روستا به عهده ی آقای محی الدین عنایتی است که سالهای زیادی برای پیشرفت روستا زحمت کشیده و می کشند و جا دارد همین جا ازشون تقدیر و تشکر کنیم و برای پیشرفت آنها و روستا دعا کنیم.

آداب و رسوم

آداب و رسوم مردم روستا بعد سال های زیادی هنوز چندان دست نخورده مانده است. آداب و رسوم های مردم روستا  شامل :برگزاری عید های سالیانه در روستا و در کنار هم - شب نشینی های گروهی در فصل زمستان - تیله بازی (به زبان محلی : میتان) جوانان و پیر مردان روی پشت بام ها - فوتبال بین نوجوانان - چهار شنبه سوری - برگزاری عید نوروز و رفتن پشت بام های مردم و عیدی گرفتن (به زبان محلی: شال دا کشانن) - تعریف حکایت مادر بزرگها و پدر بزرگها در پای کرسی است.

روستای حسن آباد را می توان مرکز برگزاری 13 به در در شهرستان تکاب نام برد. وجود فضاهای سرسبز و زمین های هموار در اطراف روستا باعث شده که در روزهای جمعه و به خصوص روز 13 به در تعداد زیادی مسافر و گردشگر به این روستا آمده و روز خوشی را به سر ببرند. هر ساله مراسم 13 به در در روستا با شور و شوق خاصی برگزار می شود و مردمان زیادی از شهر های اطراف به این روستا آمده و 13 به در را در این روستا به سر می برند.

زن های روستا هم پای مردان در کارهای کشاورزی و دامداری فعالیت می کنند و از صنایع دستی زنان روستا می توان قالی،طناب های محلی که از پشم گوسفند و بز درست می شود و همچنین خیاطی و گلدوزی را نام برد.

مراسم و آیین دیگر در حسن آباد:

ساعت را از روی سایه در گذشته تشخیص می دادند. غذا را به طور دسته جمعی دور یک سینی می خورند.

رسم ((شال اندازی)) نیز مرسوم بوده که جوان ها شبانه به خانه همسایه و فامیل رفته واز پشت بام شالی به داخل خانه می انداختند و در گوشه ای مخفی شده و منتظر می ماندند تا افراد خانه پس از یافتن دستمال مقداری شیرینی یا تخم مرغ پخته و یا پول در آن قرار داده و صدا میزد سپس فرد آن را بر می داشت و به عنوان تشکر از خدا برای پسران و دخترانشان همواه زندگی سعادتمندی می خواست.

بازی و سرگرمی مردم روستا:

مردم حسن آباد از نظر اخلاقی بسیار خونگرم ومهمان نواز و با محبت و شاد می باشند و در هنگام گرفتاری نیز به کمک بقیه شتافته و یکدیگر رایاری می رسانند. در کارهای محکم و جدی در زمان بیکاری نیز شوخ و شاد می باشند. در گذشته که وسایل سرگرمی نبود مردم در روزهای بیکاری به خصوص زمستان که کار کشاورزی کم بود روزهای آفتابی در کوچه های ده جمع می شدند و به صحبت و گفتگو و شوخی می پرداختند.

شب های زمستان نیز پای کرسی با چای و تنقلات و میوه که شامل انجیر خشک و تخمه آفتابگردان و تخمه خربزه و گندم شاهدانه برشته و هندوانه بود سپری می شده . افراد با سواد نیز کتاب های (( امیر ارسلان )) و (( حسین کرد شبستری )) و ((ملک جمشید )) را می خواندند و یا قصه و داستان برای یکدیگر تعریف می کردند.

 بنام  ایزد منان خدای یکتا ومهربان

یا علی حیدر مددی نما این جانبازان را

چرا باید رزمنده گان و ایثارگران واقعی جبهه وجنگ در مسئولیتها و مدیریتها مختلف کشوری نقش نداشته باشند.

 چرا نباید این قشر عزیز و زحمت کش مسکن نداشته باشند. چرا نباید این بزرگواران که حق بزرگی به گردن مدیران وملت

ایران  دارند صلاحیت نداشته باشند. چرا نباید این جان برکفان با وعده وعیدهای توخالی زندگی کنند.

اگر روزگاری  در زمان جنگ این جانبازان کارشان خوردن گلوله و توپ خمپاره و ترکشهای داغ دشمن بود و خم به ابرو نیاوردند.

برای ائتلای پرچم میهن اسلامی ایران کمرشان خم نشد ولی اینک توهین ها و تهمت های دوستان  از درد و داغی ترکش ها و قرمزی گلوله ها

دلشان را بیشتر می سوزاند.

شما مدیران عزیز چه در مجلس و چه در پست ها و مقامهای اجرای زمان کارهائی که به نفع خودتان هست نه جامعه شعارهای

زیبا در باره جانبازان وایثارگران و شهیدان عالیقدر میدهید اما در عمل هیچ یک از برنامه های  شما و بخش نامه ها و قوانین مصوب

مجلس محترم شورای اسلامی  در باره مسکن – زمین – وامهای کلان – پست ها ومدیریت های تعریف شده  به این قشر عزیز تعلق نگرفته

که هیچ بلکه باعث تخریب  ایثارگران در محافل عمومی میگردد.

البته از حق نگذریم که  تعدادی از ایثارگران جانباز و خانواده های شهدا به حق از این تسهیلات استفاده کرده اند.

اما جانبازان زیر 25درصد از این موهبت بهره ای نمی برند. و اسما جانباز هستند. نه رسما

شما حساب کنید جانبازانی که زیر 25 درصد هستند . نه زمین- نه ماشین – نه وام مسکن –

نه سهمیه جانبازی برای دانشگاه – و نه خیلی از تسهیلات خدماتی و رفاهی هیچکدام شامل  حال این

قشر عظیم نمیشود.

جانبازانی که  بالای 50 ماه جبهه دارند. و بارها مجروح شده اما درصد های پائینی دارند البته این جانبازان

 در زمان جنگ دنبال درصد نبودند و اگر بودند نیز به خاطر خیلی از مسائل معنوی پیگیر این کارها نبودند.

ویا اینکه مجلس مصوباتی را کرده از آن جمله فرزندان شهدا و جانبازان و ایثارگران الان که 35 سال از

جنگ و ... میگذرد فرزند کدام جانبازی باید با این سن استخدام شود و یا به دانشگاه برود الان که

دختر من دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه آزاد هست . هیچ  تسهیلاتی برای ایشان نمیدهند.

و من با پول کارمندی و هزار زحمت متحمل سخت ترین شرایط زندگی هستم شما بگوئید ما باید

به کی پناه ببریم  چرا فرزند من نتواند از تسهیلات  رفاهی و آموزشی و اقتصادی جانبازان استفاده

کند.

یا وامهائی که شما الان میدهید برای 20 درصد ها  چرا به درصدهای کتر نمیدهید . البته ای کاش این وامها 10

سال پیش داده میشد خوب الان خرید منزل با این وامها باید بالای یکی از کوههای شهرستانهای دور باشد.

بنظرتان شما به این جانبازان خدمت  میکنید  . یا این جانبازان و شهدا بودند که همه ما رو پایدار کردند.

البته از حق نگذریم که جانبازان قطع نخاع- ویلچری – نابینا و دست و پا قطعی حقشان بیشتر از اینهاست اما آیا جانبازان دیگر که دارای فرزند

و نوه و نتیجه هستند . ودر ایام ازدواج فرزندانشان نیز مستا جرند و حتی پول تهیه جهیزیه را ندارند. بدون اینکه دردشان را با شما مسئولین

و مردم در میان بگذارند با سیلی صورتشان را سرخ نگه داشته اند.  شما الان حساب کنید یک جانباز بی مسکن و مستاجر

با حقوق 600000هزارتومان درآمدو گرفتن 150000هزار تومان یارانه و داشتن یک یا دو دختر و پسر دانشجوی بیکار و پول آب وبرق – گاز –تلفن

که با افزایش نرخ نان وتخم مرغ و مواد لبنی و پروتئینی این جانباز وقشر ضعیف جامعه چگونه  زندگی میکند.

اما بحث صلاحیت سیاسی این افراد در حیطه انتخابات چگونه است با این همه مشکلات در مسائل کلان وخرد 

اجتماعی که برای این افراد آسیب پذیر بوجود میاید . این قشر عزیز و دلسوخته  در عرصه های انتخاباتی نیزدچار

چالش و مورد بی مهری مسئولین ستادهای انتخاباتی و شورای محترم نگهبان قرار میگیرند. آیا وچود این عزیزان زمان

جبهه مباهات بود ولی الان به خاطر  حضور در جبهه و ارزشی بودن  مجازات (رد صلاحیت)  شوند.   . چرا نباید این قشر

دلسوخته که رهبرشان نیز یک جانباز است نتواند در امورات اجرائی و سیاسی نقش سازنده ای داشته باشند. شما ببینید

آقازاده هارا با پول بیت المال به مسافرتهای آنچنانی خارج از کشور می روند. و یا تحصیلات خود را در خارج از کشور ادامه میدهند.

یا اینکه پولهایشان را در بانک های سوئد. کانادا. سوئیس میگذارند.وبا پول اختلاسی از بانکها و موسسات دولتی در دیگر کشوربرای

خود و خانواده هایشان ویلا و ساختمانهای آنچنانی می خرند.

و بر فرض مثال همین فوتبالی های میلیاردی ما  که خود را ارزش میداند برای گرفتن حق اقامت و ویزا دست و پا می شکند.

تا این اقامت را به هر قیمتی بگیرد. و این قیمت یعنی فروختن کشور خویش و از دست دادن اعتبار ایرانی ایرانی با غیرت – ایرانی ضد آمریکا –

وانگلیس – آلمان کشورهائی که مردمانش ما ایرانی ها را وحشی خطاب و  تروریسم معرفی می کنند . و الگوی ورزشی و سیاسی ما

از این کشورها برای تابعیت باید تمامی قوانین این مملکت های اجنبی را بپذیرند. از جمله زیر پرچم  کشور بیگانه قسم یاد کنی

که من آمریکائی شدم و به تمام قوانین خوب و بد ارزشی و غیر ارزشی احترام  و به اهتزاز پرچم آمریکا در دنیا تعظیم میکنم .

درود به شرف جانبازان و ایثار گران که پرچم آمریکا – اسرائیل- انگلس را به رسمیت نشنا ختند. و تا آخرین قطره خونشان

از  ایران اسلامی دفاع کرده و هنوز هم حاضریم که لبیک گویان به ندایمان علی حیدر در صف  رزمندگان برای مقابله

 با اسرائیل و آمریکا و دفاع ار آرمانها و ارزشهای معنوی ملت ایران و امام بجنگیم.

مسکن........

در باب مسکن که  جانبازان زیر 25 درصد فاقد گرفتن تسهیلات مالی( وام مسکن – ازدواج – تحصیل – بلاعوض) هستند.   

مسکن این عزیزان اجازه ای و ویا کلنگی است و با ویلاهای آنچنانی بعضی از دولتمردان فرق میکنند.

انشا الله عزیزان مسئول شما ها که تعداد بیشترتان از بچه های خاک خورده و ترکش خورده جبهه های جنگ هستید.

به خاطر گرو هها ی راست وچپ و انتقام گرفتن های سیاسی از یک دیگر ما جانبازان واقعی  را مورد نوازش کارهای سیاسی قرار ندهید.

آیا ارزش کار اختلاس گران مالی و سوداگران اقتصادی وفوتبالی هائی که درآمد های کلان دارند. و در زمینهای ورزشی

کارهائی انجا م میدهند و آبروی ایران اسلامی را در جهان  زیر سوال می برند  بیشتر است یا ایثارگرانی که با دادن جان ومالشان 

از آب و خاک کشور عزیزمان ایران  به حق  دفاع کرده و پا پس نکشیدند.     

آیا حق  این جانبازان ایثار گر این است که در ذیل آمده :

1-     مسکن نداشته باشند.

2-     صلاحیت  به مجلس رفتن نداشته باشند.

3-     امکانات رفاهی در اختیارشان قرار نگیرد.

4-     مدیران  تحویلشان نگیرند.

5-     اجاره نشین باشند.

6- در مشکلات روحی و روانی و با مریضی دست و پنجه نرم کنند.

معلمهای من  که از  ایندا مرا یاری و مشوقم  بودند.

مدرسه  نوری   که به قولی پیش دبستانی  و موستامازاد بودم با براتی عزیز باهم بودیم و اول از همه

جدا  می نشستیم.

معلم  وقتمان  خانم  قدمی   بودند.

و برای  شروع کلاس اول مدرسه رفتم به مدرسه آریا در گالاجار که  در آن زمان آقای نصرت اله  علیزاده

مدیر  مدرسه بود.

ومعلم مربوطه من خانم  راضیه نعلبندی بودند همسر محترم آقای تدین شهردا ر زمان قبل از انقلاب تکاب

و معلمین دیگری که می شناختم  آقای  ابراهیمی  که بد خلق و بچه ها رو با چوب  چنان میزد و گاها

می افتادند داخل زباله دانی کلاس .

و در ایام ابتدائی خانم کاشانی هم معلم  ما بودند و بعد عم من رفتم به مدرسه نوری و دوباره از کلاس

پنجم معلم ما آقای دشتی شدند مردی مهربان  و اما یادم رفت از دوران ابتدائی من و قنبر برزین رقابت

تنگاتنگی داشتیم و ایشان الان جراح متخصص می باشد.

در مدرسه نوری  آقایان محمد حسن رضوانی معاون مدرسه و  محمد حسین واعظ و عبد الله بهادری و

دهقان و لرستانی ووظیفه و دشتی و ابراهیم اخوان و بیگی و ...............................................

بودند که همیشه از شاگردان خوب مدرسه بودم.

و دوره راهنمائی باز هم رفتیم به مدرسه آریا و طالقانی که مدیر آقای تبریزی بودند و حسن باقریان و

اسلامی و بعد هم مدرسه  حاجیانپور  که معلمین ما  اخلاقی  و جمشید زاده و حاجیانپور حسن و

نهاوندیها و عارضی و حسین جلالی و موسوی و افلاکی و ارجمند عابث -وپرویز ساعتی و درویش نژاد

فتوحی و و دبیرستان برادران بهشتی و فرج زاده - تحسینی ها - عباس و فتعلی - و بعد هم که دبیرستان

سپاه رفتم و خوب روزی و روزگاری خوب بود  در کنار همین معلمین و اساتید عزیزم که در اینجا از تک تکشان

تشکر  میکنم و از اینکه مرا در  راه علم و فرهنگ راهنمائی کردند ممنون و متشکرم.

                                                                                    رضوانی

وااااااااااااای چه برفیه!!!!!!!!!

با اینکه ریز ریزه اما تند و زیاده

تموم کوهها ایکی ثانیه سفید شدن

میگن فلفل نبین چه ریزه حکایت این برفست

گفتم ریزه جای نگرانی نیست

اما قشنگ نشسته اونم با چه سرعتی!!

هفت سین ایرانی , سفره ای به گستردگی تمام جهان :

از گذشته های دور آریایی های ساکن فلات ایران روز اول سال ، آغاز بهار را به

 برگزاری آئین های ویژه توام با سرور سرور شادمانی اختصاص میدادند .

در ایران باستان برای هر جشن " خوانی " گسترده می شد .خوان نوروزی "

هفت سین " نام دارد که میبایست از بقیه خوان ها رنگین تر باشد ، هفت سین

از مهمترین اوین های نوروزی است که در سرتاسر ایران زمین با اشکال

گوناگون گسترده میشود و معمولأ تا پایان نوروز میهمان خانه ها میباشد.

هفت سین رازآلوده ترین و فلسفی ترین سنت در بین سلسله آئین های

نوروزی است.

عدد هفت در نزد ایرانیان قدیم مقدس بوده است و به خاطر ستارگان هفت گانه

یعنی : "زهره ، مشتری ،عطارد ،زحل ،مریخ ، زمین و خورشید" عدد هفت را

گرامی می داشتند.

از نظر زرتشتیان تقدس هفت از آیین مهر یا میترائیست , در این آئین هفت

مرحله وجود داشت برای اینکه انسان به مقام عالی برسد.

همچنین اسناد تاریخی از برپایی سفره "هفت سین " به یاد "هفت امشاسپند"

خبر می دهند.

زرتشتیان معتقدند که عقل مقدس یعنی اهورا مزدا که به او سپند مینو نیز

میگویند ، شش وزیر بزرگ به نام "امشاسپندان " دارد که این امشاسپند با

سپند مینو تشکیل "هفت سپند "را میدهند.

خانواده های ایرانی

سبزه را برخوان( سفره هفت سین) می نهد تا موجب فراوانی در سال نو شود رنگ

سبز آن رنگ ملی ایرانیان و نماد جاودانگی می باشد

سمنو : از جوانه های تازه رسیده گندم تهیه میشود و نماد خوبی یرای زایش و باروری

گیاهانو نیز خیر و برکت است.

سنجد : نماد عشق و دل باختگی است .
 

سماق : چاشنی زندگی و محرک شادی در زندگی است.
 

سیر : برای آن نقش محافظت کننده از شر قائل بودند.
 

سرکه : نمادی از شادی چرا که در دوران باستان میوه درخت تاک را میوه شادی می

پنداشتند.

سیب سرخ : نماد سپندارمزد امشاسپند و نماد باروری است.
 

آئینه : نماد روشنایی است و باید در بالای سفره قرار گیرد, از آئینه به عنوان نشانه

راستی نیز یاد شده است.

آب : نماد خورداد امشاسپند و نماد روشنایی و پاکی.
 

سکه : نمادی از شهریور امشاسپند ودارایی میباشد.

برخی بر این باوراند که آب و سرکه بهتر است در کنار هم قرار گیرندو سکه را درون ظرفی

از آب قرار میدهند.

آفرینگان یا شمعدان :نماد اردیبهشت امشاسپند.
 

شمع : نماینده آتش است.
 

ماهی : نماد زندگی و نیک بختی است و به عنوان نشانه اسفند ماه در سفره گذاشته

میشود.
 

گل : نمادی از دوستی است.
 

کتاب مقدس : کتاب خود نمادی از دانایی است.بر این اساس هر خوانواده ایرانی بنا به

مذهب خود,کتاب مقدسی را که قبول دارند بر سفره می گذارند.

عود : نمادی از ثروت خانواده است که از هند آورده شده است و گاهی به جای آن از

اسپند استفاده میشود.

نان ،پنیر ،سبزی ،نقل ،شیرینی و آجیل و جز آن بر خوان مینهند که همگی نمادی از

داده های اهورایی می باشد.

امیدوارم سالی پر از خیر برکت و سلامتی و شادی

پیش روی همتون باشه

                                  هر روزتان نوروز

                                    نوروزتان پیروز

یخچال تاریخی تکاب (اغولبیک)

تپه های تاریخی و ثبت شده شهرستان تکاب

منبع آوای تکاب
 

منبه تکاب نیوز