هنر چیست؟
هنر ، آنچه را طبیعت از تکمیل آن ناتوان است کامل میکند. (ارسطو)
هنر مهمترین کار و فعالیت ماورای طبیعی مناسب برای زندگی است. (نیچه)
در هنر، (باید) وجود ندارد، هنر آزاد است. (واسیلی کاندینسکی)
هنر یعنی پذیرفتن واقعیات…
هنر ثبت واقعیتهای ذهنی است…
هنر یعنی زندگی کردن و دوست دشتن…
هنر اصطکاک روح است با فضای اطراف…
و…
این ها تعاریفی بود که خیلی از بزرگان در طول سال ها و قرن ها از هنر داشته اند و همه ی آن ها می تواند هم درست باشد و هم غلط برخی هنر را زیبایی می دانند اما این تعریف هم صرفا نمی تواند درست باشد چون هر اثر هنری برای خلق شدن نیاز به یک هنرمند دارد پس یک گل و یا یک درخت که خود به وجود آمده اند نمی تواند یک هنر باشد، شاید بگویید خداوند یک هنرمند است، درست است اما ما در اینجا به دنبال تعریفی کلی تر از هنر می گردیم.
عده ی ای هنر را وسیله ای برای پالایش و اعتلای روح آدمی بیان می کنند و معتقدند که هنر باید اخلاق گرا باشد اما این هم خود تعریفی نادرست است زیرا هنری که ما در یک پوستر اجتماعی و سینما به کار می بریم با هنر خاتم کاری و خوشنویسی در بیان مفاهیم متفاوت است.
و افراد دیگری هم می گویند هنر نسخه برداری از طبیعت است مانند میل به خشونت، هوای نفس و … که می توانند مثل یک هنر مقدس زیبا باشند زیرا آیینه ی تمام نمای واقعیت ها می باشد. همچنین عده ای هم بر این باورند که هنر بیان احساس و عاطفه ی آدمی و برداشت او از زندگی و جهان هستی است.
اشکالی که در تعاریف بالا وجود دارد این است که همه فقط یک بعد از هنر را در نظر می گیرند ولی هنر کاملا ترکیبی از همه ی آن هاست و نتیجه ی اخلاقی این که هنر تعریف خاصی ندارد و نمی توان برای آن معیارهای مشخصی در نظر گرفت. به همین دلیل متفکران موضوعی به نام (( نظریه نهادی)) را مطرح کرده اند و بر این باورند که اگر چیزی بخواهد یک اثر هنریشناخته شود، ویژگی یا ویژگیهای خاصی نیست که بتوان در درون آن اثر مشاهده کرد؛ بلکه شأن خاصّی است که عالَم هنر برای آن اثر، قائل میشود.
طبق این تعریف عالم هنر شامل کسانی است که در تشکیلاتی نه چندان مدوّن، حضور دارند و به صورتهای گوناگون، در ارتباط با یکدیگر به سر میبرند. این مجموعه افراد که شامل هنرمندان ((نقّاشان، نویسندگان، آهنگسازان، کارگردانان و…))، مدیران موزهها، مدیران هنری، مخاطبان حرفهای آثارهنری (هر چند که خودشان هم هنرمند نباشند)، گزارشگران هنر در رسانهها، منتقدان هنری، تاریخنگاران هنر، نظریه پردازان و فیلسوفان هنر و دیگر کسانی که به نوعی با هنر در ارتباطند، هستند، که در صورتی که در مورد هنری بودن یک اثر به توافق برسند، میتوان آن را یک اثر هنری دانست و اگر اثری از سوی عالَم هنر به عنوان یک اثر هنری شناخته نشود، دیگر نمیتوان آن را یک اثرهنری به شمارآورد.
در حقیقت، عالَم هنر را میتوان مرزی دانست که اگر یک اثر ساخته دست بشر، از آن عبور کند به یک اثر هنری تبدیل میشود و اگر نتواند از آن بگذرد، اثر هنری به حساب نخواهد آمد. با این حساب، میتوان لگن توالت دوشان را هم به این دلیل که به دست یک هنرمند ساخته شده است و در یک فضای هنری به نمایش درآمده است و هم به دلیل این که از سوی جامعه هنرمندان عالَم هنر، به عنوان یک اثر هنری پذیرفته شده است، یک اثر هنری به حساب آورد.
تیموتی بینکلی، هم درباره این مسئله که آیا برخی از آثار بحثانگیز امروز، به راستی آثار هنری اند یا نه، میگوید: فقط میتوانم بگویم که آنها به دست کسانی که هنرمند محسوب میشوند، ساخته (یا خلق یا ایجاد) میشوند، منتقدان، آنها را با عنوان آثار هنری مورد نقد و بررسی قرار میدهند، در کتابها و نشریههای مربوط به هنر، درباره شان بحث میشود، در گالریها یا مکانهای مرتبط با هنر، به نمایش گذاشته میشوند و چیزهایی از این قبیل.
نظرات شما عزیزان: