مظلومی را، خدا زمین زد!
کری خوانی در عالم ورزش البته چندان ناپسند نیست، ولی هر چیزی حدی دارد و هر کسی قدی!
عصر ایران: پرویز مظلومی، پیش از بازی با پرسپولیس، با غرور فروان، استقلال را بارسلونای ایران قلمداد کرده بود و پرسپولیس را رئال مادرید این سرزمین. و بعد هم مدعی شده بود که مثل بارسلونا که دائماً رئال را می برد، پرسپولیس را مقهور و مغلوب خود می کنیم.
کری خوانی در عالم ورزش البته چندان ناپسند نیست، ولی هر چیزی حدی دارد و هر کسی قدی!
مظلومی بیش از حد به تیم خودش اطمینان داشت. مهمترین نمود تاکتیکی این اطمینان در باز بازی کردن استقلال در بیست دقیقه پایانی بازی بود.
بعد از اینکه استقلال گل دوم را به پرسپولیس زد، حملات این تیم به درستی ادامه یافت تا بلکه نتیجه بازی 3 بر صفر و یا بیشتر از آن شود.
مظلومی به درستی به شاگردانش دستور پیشروی داد اما وقتی که حملات استقلال از دقیقه پنجاه تا دقیقه 70 و یا حداکثر 75 جواب نداد، تصمیم معقول و منطقی چیزی نمی توانست باشد جز بستن بازی از سوی استقلال و تلاش برای حفظ نتیجه 2 بر صفری که در غیاب چند بازیکن اصلی این تیم حاصل شده بود.
اما پرویز مظلومی خیالش راحت بود که پرسپولیس نمی تواند گل بزند. بنابراین در حالی که حملات نسبتاً مسنجم استقلال در بیست تا بیست و پنج دقیقه نخست نیمه دوم به نتیجه نرسید و تیمش از آن پس دیگر به شکلی شلخته و نامنسجم به سمت دروازه پرسپولیس حرکت می کرد، هیچ به فکر تغییر روند بازی تیمش نیفتاد. این بزرگترین نمود تاکتیکی غرور پرویز مظلومی بود.
اما غرور و تکبر مظلومی از حیث شخصیتی نیز کاملاً در رفتار و گفتارش متجلی بود. او که پیش از بازی با اطمینان تام و تمام، و با تحقیر حریف، از پیروزی مسجل تیمش سخن گفته بود، در حین بازی نیز پس از اینکه تیمش گل دوم را وارد دروازه حریف کرد، رفتاری کاملاً متکبرانه و تحریک آمیز ( برای تماشاگران حریف ) داشت.
تماشاگرانی که روز پنج شنبه در استادیوم آزادی حاضر بودند، و نیز مردمی که دربی تهران را از پای تلویزیون ها تماشا می کردند، احتمالا هیچ گاه فراموش نخواهند که پرویز مظلومی بعد از اینکه تیمش 2 بر صفر از حریف پیش افتاد، چطور دست هایش را بالای سرش آورده بود و دست می زد.
شاید آن دست زدن های سرشار از غرور و "خیال آسودگی" از زمین خوردن و در هم شکستن رقیب بود که زمینه ساز وقوع " معجزه " در ورزشگاه آزادی شد.
به راستی چه کسی فکر می کرد مظلومی مغرور، در پایان دربی تاریخی روز جمعه، چنان مغموم و مظلوم میدان مسابقه را ترک کند؟
دنیزلی البته تعویض های خوبی کرد و مهدوی کیا هم باروحیه بود و ایمون زائد هم، باهوش! ولی حتی خود دنیزلی و مهدوی کیا و زائد هم فکر نمی کردند که می توانند باخت 2 بر صفر به برد 3 بر 2 بدل کنند.
گویی کسی دیگر از جایی دیگر در کار هدایت پرسپولیس بود و راههای بسته را برای بازیکنان این تیم باز می کرد و با هنرمندی اش، آهنگی دیگر ساز می کرد و با دست قدرتش، معجزه ای شگرف آغاز می کرد.
به راستی چه کسی پرویز مظلومی را از زین اسب غرور به زمین شکست و تواضع آورد؟ پاسخ این سوال را دنیزلی با معجزه خواندن پیروزی تیمش، داده است.
گویی حکمتی در کار بود که مظلومی مغرور از بردهای متوالی در دربی های گذشته، در این بازی 2 بر صفر از دنیزلی ساکتی که پیش از بازی از موضع غرور حرفی نزده بود، پیش افتد و نتیجه 2 بر صفر تا دقایق پایانی بازی هم ادامه یابد، اما در آخرین دقایق، چنان اتفاقات شگفت انگیزی رخ دهد و مظلومی دریابد که دیگر نباید از آخرالامر هیچ کاری مطمئن باشد.
پرویز مظلومی، روز جمعه گذشته دریافت که سررشته دار اصلی وقایع این جهان فانی کس دیگری است و اوست که می تواند تیمی شکست خورده و فروپاشیده و به زمین ذلت افتاده را به ناگاه از خاک برخیزاند و به افلاک برساند.
این دربی، مکتب خانه ای بود که پرویز مظلومی را درس " ترک غرور و نخوت " آموخت.
امید که پرویز مظلومی از این ناکامی درس بگیرد و با فرودآمدن از اسب تکبر، رسم تواضع پیشه کند؛ چه چنین روحیه ای، روحیه طالبان پیشرفت و صعود است. مظلومی بعد از بازی هم، با تکبر گفت که چهار بار ما این ها را برده ایم، حالا یکبار هم این ها ما را بردند. مرد گرفتار در باتلاق تکبر، پای پیشرفت و فرارفتنش بسته است. پرویز مظلومی باید بکوشد از باتلاق تکبر بیرون آید؛ چه در چنین ورطه ای هر چه بیشتر دست و پا بزنی، بیشتر فرو می روی.
کری خوانی در عالم ورزش البته چندان ناپسند نیست، ولی هر چیزی حدی دارد و هر کسی قدی!
مظلومی بیش از حد به تیم خودش اطمینان داشت. مهمترین نمود تاکتیکی این اطمینان در باز بازی کردن استقلال در بیست دقیقه پایانی بازی بود.
بعد از اینکه استقلال گل دوم را به پرسپولیس زد، حملات این تیم به درستی ادامه یافت تا بلکه نتیجه بازی 3 بر صفر و یا بیشتر از آن شود.
مظلومی به درستی به شاگردانش دستور پیشروی داد اما وقتی که حملات استقلال از دقیقه پنجاه تا دقیقه 70 و یا حداکثر 75 جواب نداد، تصمیم معقول و منطقی چیزی نمی توانست باشد جز بستن بازی از سوی استقلال و تلاش برای حفظ نتیجه 2 بر صفری که در غیاب چند بازیکن اصلی این تیم حاصل شده بود.
اما پرویز مظلومی خیالش راحت بود که پرسپولیس نمی تواند گل بزند. بنابراین در حالی که حملات نسبتاً مسنجم استقلال در بیست تا بیست و پنج دقیقه نخست نیمه دوم به نتیجه نرسید و تیمش از آن پس دیگر به شکلی شلخته و نامنسجم به سمت دروازه پرسپولیس حرکت می کرد، هیچ به فکر تغییر روند بازی تیمش نیفتاد. این بزرگترین نمود تاکتیکی غرور پرویز مظلومی بود.
اما غرور و تکبر مظلومی از حیث شخصیتی نیز کاملاً در رفتار و گفتارش متجلی بود. او که پیش از بازی با اطمینان تام و تمام، و با تحقیر حریف، از پیروزی مسجل تیمش سخن گفته بود، در حین بازی نیز پس از اینکه تیمش گل دوم را وارد دروازه حریف کرد، رفتاری کاملاً متکبرانه و تحریک آمیز ( برای تماشاگران حریف ) داشت.
تماشاگرانی که روز پنج شنبه در استادیوم آزادی حاضر بودند، و نیز مردمی که دربی تهران را از پای تلویزیون ها تماشا می کردند، احتمالا هیچ گاه فراموش نخواهند که پرویز مظلومی بعد از اینکه تیمش 2 بر صفر از حریف پیش افتاد، چطور دست هایش را بالای سرش آورده بود و دست می زد.
شاید آن دست زدن های سرشار از غرور و "خیال آسودگی" از زمین خوردن و در هم شکستن رقیب بود که زمینه ساز وقوع " معجزه " در ورزشگاه آزادی شد.
به راستی چه کسی فکر می کرد مظلومی مغرور، در پایان دربی تاریخی روز جمعه، چنان مغموم و مظلوم میدان مسابقه را ترک کند؟
دنیزلی البته تعویض های خوبی کرد و مهدوی کیا هم باروحیه بود و ایمون زائد هم، باهوش! ولی حتی خود دنیزلی و مهدوی کیا و زائد هم فکر نمی کردند که می توانند باخت 2 بر صفر به برد 3 بر 2 بدل کنند.
گویی کسی دیگر از جایی دیگر در کار هدایت پرسپولیس بود و راههای بسته را برای بازیکنان این تیم باز می کرد و با هنرمندی اش، آهنگی دیگر ساز می کرد و با دست قدرتش، معجزه ای شگرف آغاز می کرد.
به راستی چه کسی پرویز مظلومی را از زین اسب غرور به زمین شکست و تواضع آورد؟ پاسخ این سوال را دنیزلی با معجزه خواندن پیروزی تیمش، داده است.
گویی حکمتی در کار بود که مظلومی مغرور از بردهای متوالی در دربی های گذشته، در این بازی 2 بر صفر از دنیزلی ساکتی که پیش از بازی از موضع غرور حرفی نزده بود، پیش افتد و نتیجه 2 بر صفر تا دقایق پایانی بازی هم ادامه یابد، اما در آخرین دقایق، چنان اتفاقات شگفت انگیزی رخ دهد و مظلومی دریابد که دیگر نباید از آخرالامر هیچ کاری مطمئن باشد.
پرویز مظلومی، روز جمعه گذشته دریافت که سررشته دار اصلی وقایع این جهان فانی کس دیگری است و اوست که می تواند تیمی شکست خورده و فروپاشیده و به زمین ذلت افتاده را به ناگاه از خاک برخیزاند و به افلاک برساند.
این دربی، مکتب خانه ای بود که پرویز مظلومی را درس " ترک غرور و نخوت " آموخت.
امید که پرویز مظلومی از این ناکامی درس بگیرد و با فرودآمدن از اسب تکبر، رسم تواضع پیشه کند؛ چه چنین روحیه ای، روحیه طالبان پیشرفت و صعود است. مظلومی بعد از بازی هم، با تکبر گفت که چهار بار ما این ها را برده ایم، حالا یکبار هم این ها ما را بردند. مرد گرفتار در باتلاق تکبر، پای پیشرفت و فرارفتنش بسته است. پرویز مظلومی باید بکوشد از باتلاق تکبر بیرون آید؛ چه در چنین ورطه ای هر چه بیشتر دست و پا بزنی، بیشتر فرو می روی.
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:استقلال و مظلومی, | 14:0 | نویسنده : رضوانی |